طیفنگاری الکترونی افت انرژی (Electron energy loss spectroscopy) به عنوان تکنیکی با کیفیت بالا محسوب میشود که برای آنالیز نمونههای نازک مورد استفاده قرار میگیرد. اساس این روش بر مبنای برخوردهای غیرالاستیکی است که در طی برخورد الکترونها به نمونه ایجاد میشود. بعضی از الکترونهایی که متحمل پراکنش غیرالاستیک میشوند، بدون اینکه در مسیر حرکت آنها تغییر قابل توجهی به وجود آید، مقداری از انرژی خود را از دست میدهند. بنابراین آنها در باریکه الکترونی عبوری به همراه الکترونهای پراکنش نیافته حضور خواهند داشت. مقدار افت انرژی که الکترونها در طی پراکنش غیرالاستیک دارند، تابعی از عمل پراکنش تحمیلی است. این الکترونها اصطلاحاً الکترونهای افت انرژی EELS نامیده شده و جهت تصویر یا میکروآنالیز شیمیایی میتوانند مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین الکترونهای ورودی که مقداری از انرژی خود را در طی این فرایند از دست میدهند، منبع اطلاعات EELS هستند. برای هر نوع اتمی که برهمکنش میدهد، مقدار مشخصی انرژی از دست میرود. با اندازهگیری انرژی الکترون پراکنش یافته و کسر آن از انرژی الکترون ورودی، مقدار انرژی از دست رفته قابل محاسبه است. این افت انرژی مشخصکننده این است که چه نوع اتمی با الکترون ورودی برهمکنش داده، که در نهایت امکان شناسایی نمونه فراهم میشود.
مقدمه
زمانی که الکترونها به نمونه برخورد میکنند، با اجزای تشکیلدهنده نمونه از طریق نیروهای الکترواستاتیک کولمبی برهمکنش میکنند. در نتیجه این نیروها، برخی از الکترونها پراکنده شده، جهت حرکت آنها تغییر کرده یا در بسیاری موارد مقداری از انرژی خود را به نمونه انتقال میدهند. بر این اساس میتوان پراکندگی الکترونها را در برخورد به نمونه به دو دسته الاستیک و غیرالاستیک طبقه بندی کرد.
پراکندگی الاستیک شامل برهمکنش کولمبی الکترون با هسته اتم است. هر هسته تمرکز بالایی از بار را نشان میدهد و میدان الکتریکی در نزدیکی آن از شدت بالایی برخوردار است، در نتیجه زمانی که الکترون برخوردی به آن نزدیک میشود، با زاویه زیاد منحرف میشود. این نوع پراکندگی به پراکندگی رادرفورد معروف است زیرا توزیع زاویهای این پراکندگی مشابه با محاسبات انجام گرفته توسط رادرفورد برای پراکندگی ذرات آلفا است.
اکثر الکترونها در فاصله بیشتری از هسته یک اتم حرکت میکنند، جایی که میدان هسته ضعیفتر است و در حقیقت هسته توسط الکترونهای اتم مورد محافظت قرار میگیرد. در نتیجه بیشتر الکترونهای برخوردی در زوایای کوچکتری پراکنده میشوند، که عمدتاً در مورد انرژی برخوردی 100KeV در حد چند درجه (100-10 میلی رادیان) است. در گاز یا جامد آمورف، اتمها یا مولکولها به طور مستقل از یکدیگر در پراکندگی نقش دارند، اما در جامد بلوری ماهیت موجی الکترونهای برخوردی نمیتواند نادیده گرفته شود و تداخل بین امواج الکترونی پراکنده شده، پیوستگی توزیع شدت پراکندگی را تغییر میدهد و در زوایایی که مشخصه فاصله اتمی است، پیکهای تیزی ایجاد میشود.
1- پراکندگی غیرالاستیکپراکندگی غیرالاستیک ناشی از برخورد بین الکترون برخوردی با الکترونهای اتمی اطراف هر اتم است. پراکندگی غیرالاستیک یک عبارت کلی است که به هر فرآیندی که باعث میشود الکترون اولیه مقدار محسوسی از انرژی خود ΔE را از دست بدهد، اطلاق می شود. برای تجهیزاتی که معمولاً در میکروسکوپهای الکترونی به کار میرود، ΔE باید بسیار بیشتر از 0.1eV باشد تا قابل مشاهده شود. فرایندهای بسیاری وجود دارد که باعث از دست رفتن انرژی الکترون اولیه و انتقال آن به الکترونها یا اتمهای نمونه میشوند. فرایندهای تفرق غیرالاستیکی (احتمالاً به صورت ترکیبی) باعث توقف یک الکترون توسط یک جامد میشوند. تقریباً تمام انرژی سینتیک الکترون اولیه، در نمونه به حرارت تبدیل میشود. بخش کوچکی از انرژی ممکن است به صورت پرتو X، نور یا الکترونهای ثانویه فرار کند.
1-1- پراکندگی فونونفونونها کوانتای ارتعاشات اتمی در جسم جامد هستند. یک الکترون اولیه میتواند با تولید یک فونون، انرژی از دست داده و انرژی حرارتی به جسم وارد کند. مقدار افت انرژی در این تفرق (معمولاً کمتر از 1eV) و پویش آزاد میانگین برای الکترونها (معمولاً در محدوده میکرومتر) بسیار کوچک هستند. این حقیقت بدین معناست که تفرق فونون بیاهمیت بوده و قابل اندازهگیری نیست. باید به این نکته توجه شود که تمام الکترونهایی که در جسم باقی میمانند، احتمال دارد که بعد از این که مقادیر بیشتری از انرژی را به روشهای دیگر از دست دادند، نهایتاً فونون ایجاد کنند. همچنین وقتی تفرق اتفاق میافتد، الکترون متفرق شده معمولاً تحت زاویه نسبتاً بزرگی (بیش از 10 درجه) منحرف میشود.
2-1- پراکندگی پلاسمونپلاسمون یک موج ایجاد شده توسط دریای الکترونهای باند هدایت فلزات است. در غیرفلزات نیز اثرات مشابهی در الکترونهای پیوندهای اتمی به وجود میآید. در پراکندگی پلاسمون، پرتو اولیه 5 تا 30 الکترون ولت از دست داده و پویش آزاد میانگین کوچکی (برای اغلب مواد حدود چند صد نانومتر) برای الکترون ثانویه ایجاد میکند. این نوع تفرق، در واکنش الکترون- جسم جامد بسیار اتفاق میافتد.
3-1- برانگیختگی تک الکترون ظرفیتاحتمال کمی وجود دارد که یک الکترون اولیه به جای دریای الکترون، مقداری انرژی به یک تک الکترون ظرفیت منتقل کند. پویش آزاد میانگین برای این فرایند بزرگ (در حد میکرومتر) و افت انرژی کوچک (حدود 1 الکترون ولت) و زاویه تفرق هم کوچک است. این فرایند در میکروسکوپ الکترونی اهمیت زیادی ندارد.
4-1- برانگیختگی مدار داخلییک شکل نادر ولی با ارزش تفرق غیرالاستیک، بیرون کردن یکی از الکترونهای مدار داخلی است. از آنجا که انرژی پیوند الکترونهای مدار K و L بزرگ است، افت انرژی الکترون اولیه هم بسیار بزرگ خواهد بود. به عنوان مثال، 508.69 الکترون ولت برای بیرون کردن یک الکترون تنگستن K و 1100 الکترون ولت برای بیرون کردن یک الکترون مس L لازم است.
شکل 1- دیاگرام سطح انرژی یک جامد، شامل لایه L و K و باندهای ظرفیت حالات غیرمستقر، EF سطح فرمی و Evac سطح خلأ است [3].
2- طیفنگار
طیفنگار الکترونی بعد از نمونه نصب میشود و معمولاً آخرین قسمت میکروسکوپ را تشکیل میدهد. اصول کار دستگاه این است که از یک میدان مغناطیسی برای انحراف تمام الکترونها در زاویه حدود 90 درجه استفاده میشود. هرچه انرژی الکترونها بیشتر باشد، میزان انحراف آنها کمتر است و بنابراین پرتو الکترونی به طیفی از انرژیهای مختلف تقسیم میشود.
دو راه برای آشکارسازی طیف وجود دارد. اگر فقط یک آشکارساز وجود داشته باشد، میتوان با تغییر دادن قدرت میدان، طیف را در مقابل شکاف آشکارساز، اسکن کرده و به این ترتیب هر انرژی به نوبت آشکار میشود. اما با استفاده از آشکارساز حساس به موقعیت میتوان تمام طیف را به صورت همزمان آشکار کرد. این را طیف نگار موازی مینامند و این تکنیک به عنوان طیفنگاری موازی افت انرژی الکترون نامیده میشود. اغلب طیفنگارهای اولیه از نوع سری بودند. اگرچه امروزه طیفنگارهای موازی به دلیل راندمان بالا بسیار متداول شدهاند. فرض کنید برای طیفی شامل یک هزار نقطه، شمارش الکترونهایی با یک هزار انرژی متفاوت لازم باشد. یک طیفنگار سری یک هزارم وقت آنالیز را صرف شمارش یک انرژی میکند، در حال که یک طیفنگار موازی تمام انرژیها را در تمام طول زمان آنالیز میشمارد. بعضی عدم کاراییها در آشکارساز موازی باعث میشود که مزیت آن کاملاً هزار به یک نباشد ولی به هر حال سیستمهای آشکارساز موازی در حال حاضر اکثریت طیفنگارها را تشکیل میدهند.
3- طیف آنالیز کمی
معمولاً طیف EEL از سه ناحیه تشکیل میشود:- الکترونهایی که تفرق غیرالاستیک قابل توجهی ندارند؛ این الکترونها که معمولاً اکثریت الکترونها را تشکیل میدهند، پیک صفر را تشکیل میدهند.- ناحیه با افت انرژی کم که شامل الکترونهایی است که تا 50eV انرژی از دست دادهاند. این ناحیه معمولاً در اثر تفرق پلاسمون پدیدار میشود. همچنین ممکن است چند پیک مربوط به افت پلاسمون در طیف وجود داشته باشد. اولین پیک، مربوط به الکترونهایی است که در طی عبور از نمونه، یک پلاسمون به وجود آوردهاند. این در حالی است که دومین پیک پلاسمون و پیکهای بعدی مربوط به الکترونهایی است که دو پلاسمون یا بیشتر را ایجاد کردهاند. پیکهای پلاسمون چندان برای آنالیز مناسب نیستند.- برای مقاصد مشخصهیابی مواد، مطالعه لبههای مشخصه در مقادیر بیشتر افت انرژی مفیدتر است. تعداد الکترونهایی که لبههای مشخصه را میسازد، الکترونهایی که انرژی زیادی از دست میدهند، کم است. اما انرژیهای لبههای مربوط به تحریک لایههای داخلی، به اندازه پیکهای پرتو X مشخصه، عناصر مورد بررسی هستند. این لبهها هستند که معمولاً برای آنالیز EELS استفاده میشوند.آنالیز کیفی با تعیین انرژی هر لبه قابل مشاهده، معمولاً 2000-100 الکترون ولت، و مقایسه آنها با جداول مربوط به عناصر انجام میشود. شکل 2 قسمتی از طیف EEL نیتریت بور را نشان میدهد. در این شکل لبه 188eV از انتقال K مربوط به عنصر بور ناشی میشود. این در حالی است که لبه 399eV مربوط به نیتروژن است.
شکل 2- قسمتی از طیف EEL از نیتریت بور که لبههای K مربوط به بور و نیتروژن را نشان میدهد.
لبههای انرژی EELS و پرتو X مشخصه، به دلیل منشأ مشترک دارای انرژیهای تقریباً مشابه هستند. البته اصولاً لبههای انرژی (جذب) EELS باید کمی بالاتر از پیکهای (انتشار) پرتوهای X مربوطه باشند. یکی از نقاط قوت EELS آن است که میتوان از آن برای آشکارسازی لبههای عناصری که پرتو X نمیتوانند آن را آشکار کند (هلیم، لیتیم و بریلیم)، استفاده کرد.
در اصل استنتاج ترکیب شیمیایی یک نمونه از روی طیف EEL انجام میپذیرد. اندازه هر لبه با تعداد اتمهای آن عنصر در ناحیه آنالیز شده نمونه، متناسب است. اگر بتوان لبه هر عنصر در نمونه را شناسایی و اندازه هر لبه را اندازهگیری کرد، میتوان ترکیب شیمیایی نمونه را محاسبه کرد. این اساس آنالیز کمی است اما انجام آنالیز مقداری نیز پیچیده است.
باید ابتدا احتمال این که الکترونهایی با انرژی مشخص، یک اتم را تحریک کنند در نظر گرفته شود. این احتمال با استفاده از یک سطح مقطع احتمالی برای تحریک مدار داخلی استنتاج میشود. سطح مقطع لازم برای تحریک یک لایه به خصوص (معمولاً از لایه K به عنوان مثال در نظر گرفته میشود)، به نوع عنصر، محدوده زوایایی که الکترونهایی به درون طیف سنج پذیرفته میشوند β، و محدوده انرژی Δ که در نظر گرفته میشود، بستگی دارد. سطح مقطع برای عناصر با عدد اتمی بالا کاهش مییابد. این در حالی است که با افزایش β یا Δ سطح مقطع افزایش مییابد. طیفنگاری با β ثابت، لبههای عناصر سبک را با شدت بسیار بیشتری از عناصر حتی با عدد اتمی متوسط نشان میدهد. از آنجا که لبههای عناصر با جرم اتمی متوسط، بسیار کوچک هستند، تکنیک EELS خصوصاً برای آنالیز عناصر سبک، ابزاری قدرتمند است.
یکی از محدودیتهای عمده آنالیز EELS این است که هر لبه همانند ناحیه با افت انرژی کم، پهن میشود. به عبارت دیگر هر الکترونی که یک مدار داخلی را تحریک میکند، میتواند یک یا چند پلاسمون نیز ایجاد کند. این باعث میشود که لبه در طیف حاصله در افت انرژی بالاتری ظاهر شود و در نتیجه شکل ایدهآل لبه از دست میرود و پهن شود. با ضخیمتر شدن نمونه این اثر شدیدتر میشود. تیزترین لبهها توسط نواحی بسیار نازک نمونه تولید میشوند. اما معمولاً آنالیز مناطقی که آنقدر نازک باشند که پلاسمونهای کمی را ایجاد کند، عملی نیست. همچنین در این موارد سیگنال (یعنی تعداد شمارشهای طیف) بسیار کوچک و صحت آماری هم بسیار پایین است. بنابراین در اغلب موارد آنالیز، باید شرایط بهینهای بین قدرت و سیگنال و عدم وضوح لبه، برقرار شود.
مثالی از آنالیز EELS در شکل 3 از الماس، گرافیت و C60 نشان داده شده است. این مواد از نظر ترکیب شیمیایی تنها از کربن ساخته شدهاند و به دلیل وجود کربن در ساختار آنها، همگی آنها با پیکهای جذبی در حدود 248eV در EELS مشخص شدهاند. از آنالیز شکل پیکهای جذب، اختلاف پیوند و وضعیت الکترونی آنها میتواند آشکار شود.
شکل 3- مقایسه پیکهای جذب (EELS) الماس، گرافیت و C60.
4- اطلاعات مورد استفاده از روش EELS1- آنالیز ترکیب عنصری
2- اطلاعات در مورد پیوندهای شیمیایی3- پراکندگی اتمهای مجاور4- ضخامت بلور5- اطلاعات مربوط به ظرفیت6- تابع دیالکتریک کمپلکس
5- معایب روش EELS1- همراه با دستگاه TEM ساخته میشود، بنابراین تکنیک پرهزینهای است که با تخریب نمونه نیز همراه است.2- آمادهسازی نمونه خیلی وقتگیر است.3- ابعاد نمونه کوچک است.4- گرچه EELS قادر به استخراج اطلاعات به کمک انرژی است، اما تفکیک مکانی آن توسط دستگاه TEM محدود میشود [2].
نتیجهگیریطیفنگاری الکترونی افت انرژی به عنوان تکنیکی با کیفیت بالا محسوب میشود که برای آنالیز نمونههای نازک مورد استفاده قرار میگیرد. از این تکنیک جهت دستیابی به اطلاعاتی نظیر آنالیز ترکیب عنصری، پیوندهای شیمیایی، پراکندگی اتمهای مجاور، ضخامت بلور، ظرفیت اتم و تابع دیالکتریک کمپلکس استفاده میشود.